۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

مروری بر شعارهای کلیدی استراتژیک و سرنوشت ساز، همراه شو عزیز!

شهید "علی حسن پور" یکی از نخستین شهدای جنبش سبز

همانطور که همگان در عکس ها و ویدئوهای منتشر شده از شهیدان خیزش سبز دیده ایم، حکومت اسلامی بیش از 90 درصد این عزیزان را با شلیک مستقیم گلوله به سر و صورت و گلو و قفسه سینه آنها از پای در آورد. حکومت خوب می داند که این جوانان به هیچ وجه دست از رسیدن به آزادی بر نمی دارند لذا با شلیک گلوله به نقاط استراتژیک بدن آنها، آنها را درجا می کشد.
حال بر تک تک ما مبارزان سبز واجب است که از این عمل حکومت برای مقابله به مثل الگو بگیریم و در راه مبارزه با خودش به کار ببریم. بدین ترتیب که به هیچ وجه در خیزش های عمومی، شعارهایمان را بیهوده هدر نداده و آنها را مستقیما به نقاط استراتژیک و حیاتی این رژیم اهریمنی بکوبانیم تا از بین برود.

در آستانه خیزش های جدید، چند شعار استراتژیک و مهم را با هم مرور می کنیم. امیدواریم افرادی که هنوز پی به قدرت عجیب نهفته در انبوه مردم و شعارهای آنها نبرده اند به هر نحوی که شده همراه شوند و این شعارها را بر روی اسکناس، دیوار خیابان یا کوچه، شبنامه های کاغذی، یاهو مسنجر، فیس بوک و غیره حک کنند و یا با صدای بلند فریاد کنند!
باور داشته باشید که تغییرات بزرگ زمانی آغاز می شوند که شما به انجام کارهای کوچک می پردازید!

1- استقلال آزادی جمهوری ایرانی / اقتصاد آزادی جمهوری ایرانی
شعار جمهوری ایرانی درست نقطه مقابل جمهوری اسلامی است. با تحقق این شعار همه هستی حکومت از بین خواهد رفت. لحظه ای درنگ و تامل در مطرح نکردن این شعار، خیانت به تک تک افرادیست که در طی تاریخ چند هزار ساله این سرزمین جانشان را فدا کردند تا ایران و ایرانی و فرهنگ ایرانی توسط دشمنان درنده خویش از بین نرود. به کار بردن این شعار یعنی به آتش کشیدن و سوزاندن بدنه این رژیم ایران و ایرانی ستیز و از بین بردن کامل آن!

2- خامنه ای قاتله ولایتش باطله / ننگ بر خامنه ای / ننگ بر اصل ولایت فقیه
این شعارها آنقدر برای ولی وقیح زمان کوبنده و دردناک بودند که وی مجبور شد برای به دست آوردن مشروعیت از دست رفته اش، ابتدا خودش را امام خامنه ای بنامد، بعد نماینده امام زمان جا بزند و اکنون هم که خود را نماینده خدا معرفی می کند (این مطالب در گذشته هم بود اما در خفا می گفتند و بعد از سر زبان افتادن این شعارها بود که روزنامه ها و عمال کثیفش مجبور شدند این عناوین و لقب ها را برایش با تیتر درشت چاپ کنند و موجبات خنده حضار را فراهم کنند!). چنین رسوایی را در تاریخ به نام کسی ثبت نکرده اند! آن هم به خاطر یک شعار!
این شعارها همچنین او را مجبور کرد که در کمتر از یک ماه چندین بار به قم سفر کند و التماس این مرجع و آن مرجع که به دیدار من بیایید تا اندکی باورم شود که هنوز رهبر مسلمین جهانم! به کار بردن این شعار یعنی شلیک مستقیم گلوله به مغز رژیم! حیف نیست این روزهای سرنوشت ساز بیکار بنشینید و این شعارهای ناب شلوار دیکتاتور زرد کن را بر روی اسکناس و در و دیوار حک نکنید؟!

علت وجود دیکتاتوری در کشور ما نسبت به کشورهای دیگر که این مشکل را ندارند هم در این است که در 30 سال گذشته 95 درصد کشورهای دنیا نزدیک به 10 بار رهبران سیاسی آنها به کل عوض شده است و رهبران قدیمی کاملا خلع مسئولیت شده اند و از مناصب سیاسی کاملا کنار رفته اند (مثل آمریکا، کانادا، استرالیا، فرانسه، سوئد، سوئیس، آلمان، ژاپن، کره جنوبی و غیره) اما در کشور ما 30 سال است که شخص علی خامنه ای کلیدی ترین پست های سیاسی (رئیس جمهوری و رهبری) را در اختیار داشته است و فکر و روان بیمار، توهم گرا، خونریز و دشمن ساز خود را در کالبد جامعه ما فرو کرده است. بر تک تک ما واجب است که این جرثومه فساد، مسئول مستقیم کشته شدن صدها هزار نفر ایرانی، آوارگی بیش از 10 میلیون پناهجوی ایرانی و تاراج منابع ملی و گرسنگی بیش از نیمی از مردم ایران را تا زنده است قلقلک بدهیم که حداقل به سان دیکتاتور پیشین خود با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد از این دنیا نرود!

3- نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران
شعار "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران" مستقیما هیمنه سیاست خارجی کثیف حکومت اسلامی را در دخالت بیجا در امور کشورهای دیگر در هم پیچید. این شعار چنان سوزشی در سران حکومت ننگ و نیرنگ ایجاد کرد که هر آنچه در صدد درست کردن صدمات این شعار ناقابل بر آمدند نتوانستند اندازه سر سوزنی آنرا ترمیم کنند! به کار بردن این شعار برابر است با شلیک گلوله به قلب رژیم!

4- هم شرقی، هم غربی، دولت سبز ملی / هم شرقی، هم غربی، جمهوری ایرانی
جمهوری اسلامی از آن ابتدا بر پایه توهم بنا نهاده شد. سرچشمه این توهم هم از رهبران آن یعنی خمینی و خامنه ای و رفسنجانی و امثال اینها نشات گرفت که فکر می کردند آسمان پاره شده و فقط اینها هستند که بر زمین افتاده اند و حق حیات در این کره خاکی را دارند و می توانند بدون کمک از بقیه کشورها سرپا بمانند. در حالی شعار "نه شرقی، نه غربی" را مطرح کردند که اگر حکومت شاه به اندازه یک بوس کوچولو به آمریکا یا اروپا باج می داد که نمی داد، آنها تمام بدن کشور ما را عقد دائم چین و روسیه آن هم بدون مهریه کردند! خفت و خواری بیشتر از این را برای سران یک ممکلت در هیچ جای دیگر از تاریخ نمی توان پیدا کرد.

واقعیت دردناک این است که جمهوری اسلامی بی خود و بی جهت ما را با مجموعه کشورهای بزرگ و قدرتنمد و صاحب تکنولوژی و فن آوری روز در دنیا چون آمریکا، انگلستان، کانادا، استرالیا و مجموعه کشورهای اتحادیه اروپا درگیر کرده و مقابل هم قرار داده است. مدام هم این کشورها را در چشم مردم ما خبیث نشان می دهد در حالیکه عملا مردم کشورهایی چون کره جنوبی، ژاپن، سنگاپور، هندوستان، آفریقای جنوبی یا حتی مردم کشورهای مسلمان مالزی، اندونزی، امارات، قطر و کویت و غیره بیشترین نفع و بهره را از این قدرت های اقتصادی بزرگ در راستای منافع و پیشرفت ملی خویش می برند! هر کدام از این کشورهای نام برده شده که دارای روابط خوب با قدرتهای بزرگ هستند هم به تنهایی 1000 برابر بیشتر از جمهوری اسلامی پرمدعا دارای استقلال سیاسی هستند و هر یک برای خودشان وزنه ای در معادلات جهانی به حساب می آیند. مثلا جمهوری اسلامی حاضر است برای به دست آوردن رای مالزی یا اندونزی در سازمان ملل تمام هستی خود را فنا کند!

شاید 30 سال پیش مفهوم استقلال برای ملت ها قطع رابطع و خصومت با کشورهای دیگر بود، ولی امروزه تنها و تنها کشورهایی از استقلال واقعی برخوردارند که بهترین روابط انسانی، سیاسی، فرهنگی و تکنولوژیکی را با همه کشورهای مطرح و پیشرفته دنیا دارند. اما از آنجایی که رهبران سیاسی ما بر عکس کشورهای دیگر که در این 30 سال بارها کاملا تغییر کرده اند، به هیچ وجه از جای خود تکان نخوردند لذا هنوز که هنوز است در دنیای پر از توهم 30 سال پیش ذهن خود مشغول دشمن بازی با کارتر و ریگان و رئیس آن وقت اتحاد جماهیر شوروی هستند!
بنابراین مطرح کردن شعار "هم شرقی، هم غربی، جمهوری ایرانی" از طرف ما مردم ایران یک واقعیت انکار ناپذیر جهت زیستن در دنیای به هم وابسته امروز بوده و به دنیا می فهماند که ما ایرانیان جدید با هیچ کشوری در دنیا خصومت و پدر کشتگی نداریم و بر عکس جمهوری اسلامی با همه کشورهای پیشرفته و مدرن دنیا خواهان برقراری روابط مسالمت آمیز و دوستانه هستیم.

5- شعار ملت ما، دین از سیاست جدا / کار دین با خدا، دین از سیاست جدا
واقعیت شعار "دین از سیاست جدا" این است که در دنیای امروزی که تخصص حرف اول را می زند یک بی تخصص صرف از بر کردن چند جمله به زبان عربی در حوزه به اصطلاع علمیه (و در عمل جهلیه) نمی تواند سکان هدایت یک کشور را بر عهده بگیرد و با جان و مال و زندگی نزدیک به 80 میلیون انسان در درون آن کشور، و همچنین جان و مال و زندگی مردم کشورهای دیگر که به آنها تروریست صادر می کند بازی کند!
از طرف دیگر در تاریخ ایران زمین نمی توان حتی یک روستا، دهات یا آبادی کوچکی را پیدا کرد که مردمش مدیریت و کدخدایی روستای کوچکی را به دست آخوندی سپرده باشند! حال چجور و با کدام منطق و استدلال ما باید اجازه بدهیم که یک آخوند با تحصیلات غیر مرتبط با امور روز دنیا بخواهد سکان هدایت کشور و کارهای اجرایی آن را بر عهده بگیرد؟!

با امید به اینکه افرادی که هنوز پی به قدرت عجیب نهفته در انبوه مردم و شعارهای آنها نبرده اند به هر نحوی که شده همراه شوند و این شعارها را بر روی اسکناس، دیوار خیابان یا کوچه، شبنامه های کاغذی، یاهو مسنجر، فیس بوک و غیره حک کنند و یا با صدای بلند فریاد کنند! باور داشته باشید که تغییرات بزرگ زمانی آغاز می شوند که شما به انجام کارهای کوچک می پردازید! ارتش سبز متعهد می شود این مطلب مهم را به دید 10 هزار نفر ایرانی از طریق فیس بوک و ارسال ایمیل و انتشار در دیگر شبکه های اجمتماعی برساند. شما هم متعهد شوید تا این پیام را به حداقل هزار نفر برسانید تا این شعارهای استراتژیک بیش از پیش آن هم به صورت آگاهانه مورد استفاده قرار گیرند.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ارتش سبز سلام.ميدونم در مورد دموكراسي شما هم گزينشي عمل ميكنيد و اين نظر مرا منتشر نميكنيد ولي راست وحسيني دوكلمه حرف حساب ميزنم و انتظار دارم حرف حساب بشنوم
من به هزارويك دليل قبول دارم كه درانتخابات تقلب شدولي واقعا موسوي ارزش اين همه كشته را داشت؟جنگ قدرتي بين سران رژيم در گرفت و جناح خامنه ايي وسپاه زورشان بيشتر بودراي مردم هم مصرف تبليغاتي و فرماليته داشت
اگرموسوي رييس جمور ميشد واقعا چه اتفاقي ميافتاد؟مملكت گلستان ميشد؟البته ميان بد وبدتر من هم سبزها را ترجيح ميدهم ولي مگر موسوي اگر برنده اعلام ميشد، دست بوس خامنه ايي نميشد؟احمدي نژاد يك موجود موجي و هيجاني است در اين شكي نيست به اتكا خامنه ايي وسپاه زنده است و مسندش هم غصيب است ولي هيچ گاه به دور واطرافيان موسوي وسابقه آنها فكر كرديد؟يك مشت سرمايه دار دزد مال مردم خور.اگر موسوي رييس جمور ميشد مينشست جلوي خامنه ايي و سخنان آن ملعون را يادداشت برداري ميكرد.تانان به نرخ روز خورها در ايران هستند وبا هر بادي به سمتي كه نان دارد ميروند اوضاع همين است.اصلاح طلبان آن دوره الان همه يا در خارج هستند ويا توبه نامه امضا كردند و اصول گرا شده اند ومطمئنا اگر بازهم منفعتي در اصلاح طلبي باشد باز از دموكراسي و آزادي دم ميزنند.باز هم خدا پدر امثال اعلمي نماينده تبريز را بيامرزد كه شرفش را به پول نفروخت.كار ايران وايراني با شخص پرستي حل نميشود ايراد از ريشه واصل رژيم است.قبول نداريد؟

"ارتش سبز" گفت...

سلام.
رفیق ما ایرانی ها متوهم هستیم. نمونش همین حرف شما که از قبل پیش داوری میکنی که نظرت منتشر نمیشه!
در صورتیکه نظرات این وبلاگ برای همه باز هست و هر نظری که بدین همون لحظه منتشر میشه. فقط برخی وقت ها فحشی یا تبلیغ نا مربوطی که گذاشته میشه پاک میشه.

اما بریم سراغ موضوعی که شما مطرح کردین.

من با توجه به مطالعه ای که از تاریخ به عمل آوردم فهمیدم که بنای این هستی بر روی فرصت محدود هست.
یعنی اینکه چه دیکتاتورها، چه مردم عادی و چه حاکمان خیلی خوب، اینها یک فرصتی دارند برای خدمت یا خیانت.

هیچ کس فرصت ابدی نداره، هیچ گروه مردمی هم همین طور.
قدرت از دست حاکم زورگو به مردم و از دست مردم به حاکم زورگو رفته و آمده.

مشکل از اونجا شروع میشه که افراد توی فرصت محدودی که دارن، اگه اشتباه بازی می کنند و میبازند، بازی را رها نمی کنند. به باخت خودشون ادامه میدن.

فرصت خامنه ای 29 خرداد 88 واقعا تمام شد. از مردمش باخت. تو همون نماز جمعه که میتونست شکست را قبول کنه، دستور کشتار مردم را داد.

اکنون هم داره به باخت خودش ادامه میده و ما میبینیم که چقدر قشنگ داره خودشو رسوا و مضحکه عالم و آدم میکنه.

اما الان از نقطه نظر تاریخی منحنی فرصت به سمت مردم برگشته.
مطمئنا ما مردم هم فرصت همیشگی نداریم.

شل بجنبیم یک حاکم زورگو میاد سوار جمعیت میشه، و قدرت به دست اون می افته.

من به شخصه و خیلی های دیگه مطمئنیم که موسوی را به عنوان یک وسیله نگاه می کنیم نه هدف.
وسیله خیلی خوبی هم بوده تا الان برامون. خیلی کارهای خوبی کرده.

هدف ما رسیدن به یک دولت خدماتی هست که توش شخص مسئول اگر خدماتی که قرار بود به مردم بده را نداد، یا محاکمه بشه یا مثل کره جنوبی بره خودشو از خجالت بکشه سر به نیست کنه!

من خدمات میخوام رفیق.
کار خوب میخوام،
شهر زیبا میخوام،
روابط خوب با مردم دنیا میخوام،
پاسپورت با ارزش می خوام،
جاده های خوب می خوام،
متروی پیشرفته تو شهرمون میخوام،
فرودگاه های پیشرفته با خطوط هوایی کاملا امن می خوام،
خیابان ها و در و دیوار تمییز می خوام،
همه ماشین های شیک دوست دارم با قیمت مناسب بخرن و سوار بشن،
اینترنت پر سرعت ارزون می خوام،
جشن های سراسری شادی و موسیقی میخوام،

من این حرفها حالیم نیست موسوی و کروبی و ...
توی دولت بعدی هر کدوم تونستن توی فرصت محدودی که دارند این خدماتی که حق مسلم همه کسانی هست که در قرن 21 زندگی می کنند را عملی کنند، میمونند و با عزت و احترام ازشون یاد می کنیم و هر کدوم نتونستند یا خودکشی می کنند ریخت نحسشون را نبینیم یا اینکه توسط ملت محاکمه میشن و باید توی زندان تاوان پس بدن.
ما برای رسیدن به یک سیستم داریم خودمونو زحمت میدیم.
مثل بهمن 57 دجال پرست نیستیم.

ما سیستم میخواهیم. دنبال سیستم هستیم. نه هیچ چیز دیگر.

امیدوارم تونسته باشم شما را متوجه افکارم کرده باشم.