نگویی که آتش پرستان بُدند، پرستندهٔ پاک یزدان بُدند
فردوسی
افروختن آتش و پریدن از روی آن و طلب سرخی کردن از آتش و دادن زردی روی خود به آن، هزاران سال است که جزو مراسم چهارشنبهسوری است. دکتر شاهین سپنتا، مسئول بخش جشنهای ملی بنیاد پاسارگاد، از فلسفهی این آیین میگوید.
اخیرا بعضی از روحانیون اصولگرا فتواهایی مبنی بر حرام بودن مراسم چهارشنبهسوری داده و پریدن از روی آتش را مصداق آتشپرستی عنوان کردهاند. همچنین خواندن اشعاری همچون ’’زردی من از تو و سرخی تو از من‘‘ را حاجتخواهی از آتش دانستهاند.
دکتر شاهین سپنتا، پژوهشگر آیینهای ملی، میگوید این جشن تنها به نشانه زدودن ناپاکیها و پلیدیها توسط آتش انجام میشود و معنای دیگری ندارد.
دویچهوله: آقای دکتر سپنتا، چرا آخرین چهارشنبهی سال برای برگزاری مراسم چهارشنبه سوری انتخاب شده است؟
دکتر شاهین سپنتا: برای پاسخ به این سوال بهتر است ابتدا به ریشههای این جشن نگاهی داشته باشیم. ریشههای جشن چهارشنبهسوری به جشن آخرین گاهانبار سال یا آخرین ’’گاهانبار پنجه‘‘ باز میگردد که در پنج روز پایانی سال برگزار میشد. ایرانیان در آخرین روز گاهانبار پنجه، مقادیری هیزم را بر فراز بام خانه که بلندترین جای خانه بود، گرد هم میآوردند و در سپیده دم روز بعد آتشی را بر روی بام خانه روشن میکردند. چون باور داشتند که در چنین روزهایی ’’فرهوهر‘‘ درگذشتگان برای شرکت در جشن و شادی آنها به خانه سرمیزنند. در حقیقت این جشن در آستانهی رستاخیز طبیعت نشانهای از باور ایرانیان به زندگی پس از مرگ و ستایش نیکیهای نیاکان بوده، اما در گذر زمان این جشن در شب آخرین چهارشنبهی سال تثبیت شد. علت آن هم شاید این باشد که در فرهنگ ایران اگرچه همهی روزهای هفته فرخنده هستند، ولی در این میان چهارشنبه یک جایگاه ویژه داشته و از دیرباز گاه شادمانی و شور و سرور بوده است.
این قضیهی شب یک روز خاص، بیشتر به ماههای قمری برمیگردد که روز بعد، از زمان غروب خورشید شروع میشود. در مورد ماههای شمسی نباید قاعدتا شب چهارشنبه باشد، بلکه باید روز چهارشنبه باشد. چرا شب چهارشنبه؟
همان طور که گفتم، در آیین ایرانیان، آتشافروزی در سپیده دم آخرین روز پنجه برگزار میشد. بعد که این آیین به چهارشنبهی آخر سال تثبیت شد، آتشافروزی در سپیدهدم بتدریج جای خودش را به آتشافروزی در شب آخرین چهارشنبهی سال داد. یعنی در حقیقت چند ساعتی این مراسم و آیین آتشافروزی زودتر انجام میشود. یعنی به جای اینکه آن را در سپیده دم انجام دهند، در شب قبل از چهارشنبه انجام میدهند و با این کار به پیشواز نوروز میروند.
و فلسفه خود این آیین آتشافروزی چیست؟ پریدن از روزی آتش و خواندن شعری چون ’’سرخی تو از من، زردی من از تو‘‘ به چه دلیل انجام میشود؟
جشن چهارشنبهسوری از شمار جشنها یا سورهایی هست که ایرانیان باستان در طی سال برگزار میکردند و آتشافروزی و شادمانی در کنار آتش پاک و زندگیزا یکی از ویژگیهای این جشنها بوده است. گذر از آتش یا شادمانی در گرداگرد آتش پاک به نشانهی زدودن ناپاکیهای روان و تن انجام میشده است.
پس این ارتباطی با آتشپرستی آن طور که بعضیها اخیرا گفتهاند ندارد؟
هیچ گاه ایرانیان در طول تاریخ آتشپرست نبودهاند، اما همواره پرستار آتش و نگهدارندهی آتش بودهاند. چون آتش نزد ایرانیان پدیدهای ستوده و ارجمند بوده و از آن برای زدودن تاریکیها و افزایش پاکیها استفاده میکردند.
آیا این که گفته میشود خواندن شعر «زردی من از تو، سرخی تو از من» در حقیقت یک جور طلب و حاجت خواستن از آتش است و به این دلیل ممکن است با اعتقادات دینی مسلمانان منافات داشته باشد، به نظر شما درست است؟
این سرودهایی که در کنار آتش خوانده میشود، اینها همه به نشانهی تیمن و تبرک از آتش پاک و زندگیزاست. میدانید که ایرانیها هم برای آتش احترام خاصی قائل بودهاند. اما وقتی گفته میشود «زردی من از تو، سرخی تو از من» در حقیقت این پیام را نهفته در خودش دارد که ای آتش پاک! من هم میخواهم همچون تو پاک باشم. گرمیبخشندهی محیط باشم و همه جا را روشن کنم و با پلیدیها و سیاهیهای اهریمن، ستیز داشته باشم. در حقیقت ما این طلب را به این گونه است که مطرح میکنیم.
چهارشنبهسوری غیر از پریدن از روی آتش و خواندن این اشعار، رسمهای دیگری هم دارد، مثل فالگوش ایستادن و قاشقزدن. آیا اینها بعدا به این آیین اضافه شده یا این که از قبل بوده و فلسفهشان چیست؟
همهی این آیینهای زیبا مثل فالگوش، کجاوه اندازی، شالاندازی، قاشقزنی، فالکوزه، آجیل شیرین مشکلگشا، کوزهشکنی، گرهگشودن، قفلگشایی، پختن برخی غذاها مثل آش رشته، رشته پلو و اینها، اینها همه ریشه در باورهای کهن دارد و در مناطق مختلف ایران به شکلهای مختلف متناسب با شرایط و نظر مردم برگزار میشوند. همهی اینها به نشانهی تیمن و تبرک و طلب خیر و برکت، اول از پروردگار یکتا و بعد از همنوع است. همچنین برای این است که ما در آستانهی سال نو اندیشههای منفی را بزداییم و به دنبال نیکیها برویم و سال پربارتری را داشته باشیم.
آقای دکتر سپنتا، بیش از هزاران سال است که این آیین در ایران برگزار میشود، هرچند که ممکن است ظاهرش عوض شده یا تغییر کرده باشد. فکر میکنید آیا ممکن است با فشار، سرکوب و ممانعت از برگزاری آن یا با بیحوصلگی رایج در جامعه، این گونه مراسم و آیینها در معرض خطر قرار گیرد و روزی مضمحل شود؟
من فکر نمیکنم که به این سادگیها این جشنها را بتوان از روان یک ملت پاک کرد. به خاطر این که همان طور که خودتان هم گفتید، این جشنها از کوران حوادث جان سالم به در بردهاند و همچنان هم پایدار خواهند ماند. اما شاید بزرگترین آفت آیینهای ایرانی این باشد که ما فلسفهی زیبای آنها را درست نشناسیم و آنها را درست برگزار نکنیم و به جهانیان درست معرفی نکنیم. جشن چهارشنبهسوری یک جشن معنوی است و همان طور که گفتم، در آستانهی رستاخیز طبیعت به نشانهی ستایش نیکیها و نیکوییهای نیاکان ما برگزار میشده است. پس بهتر این است که برای پاسداشت این آیین زیبا ما همچنان به آن فلسفههای زیبا وفادار بمانیم. فلسفههای زیبایی که این جشنها بر پایهی آنها پایهگذاری شدهاند. سعی کنیم که آنها را از هیاهوهای روزمره و سیاستزدگی کمی دور کنیم و بیشتر به آن فلسفههای زیبا بپردازیم.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
دویچهوله آلمان
گفتوگو با پوران فرخزاد؛ ایرانشناس؛ در بارهی جشن چهارشنبهسوری
«ایرانیان کهن؛ آتش پریستار بودهاند»
در سهشنبهی آخر سال، هر کس بهفراخور شرایطی که دارد در جشنی شرکت میکند که نام آن «چهارشنبهسوری» است. نام چهارشنبهسوری با آتش افروختن پیوند خورده است و آتش، جزء لاینفک این جشن است.
اما رسومی که ما در چهارشنبهسوری برگزار میکنیم تا حدودی با آنچه که از ابتدا بوده مغایر است. برای مثال از روی آتش پریدن و گفتن «زردی من از تو؛ سرخی تو از من»؛ از دیدگاه زرتشتیان توهین به آتش محسوب میشود. در حالی که امروزه گفتن این جمله بسیار رایج است!
از بحث شناخت این جشن نزد عموم مردم که بگذریم؛ عقاید و نظریههای پژوهشگران و کسانی که با جشنهای ایرانی بهخوبی آشنایی دارند نیز متفاوت است.
در این برنامه با دیدگاههای خانم پوران فرخزاد در بارهی جشن چهارشنبهسوری آشنا میشویم:
- با توجه به اینکه نظرات متفاوتی در بارهی قدمت جشن چهارشنبهسوری میشنویم؛ میخواهم دیدگاه شما را بهعنوان ایرانشناس و آشنا با جشنهای کهن ایرانی بدانم.
با کمال تاسف باید بگویم که این چند روز از رسانههای جمعی میشنوم که چهارشنبهسوری عمر درازی ندارد و در واقع جوان هست.
بهنظر من کسانی که این نظر را ابراز میکنند اشتباه میکنند. البته به نام «چهارشنبهسوری» بله! درست میگویند ولی ما در گذشتههای دور جشن آتش داشتهایم. این جشن آتش به نام «سور» معروف بوده و کهنترین جایی هم که از آن نام برده شده؛ در زبان امروزی ما؛ در «تاریخ بخارا» است که در حدود قرن سوم نوشته شده و حدود قرن ششم به فارسی ترجمه شده است.
بهغیر از تاریخ بخارا نمونهی دیگری پیدا میکنیم در نوشتههای «امام محمد غزالی» است؛ در قرن پنجم.
امام محمد غزالی دانشمند بوده و به علم «فقه» آگاهی داشته ولی مرد تنگاندیشی بوده و بهشدت این مراسم را کوبیده است.
امام محمد غزالی در کتابی با لحن کوبندهای نوشته است:
«در این روز مردم جمع میشوند و بوقها را بهصدا در میآورند و کوزههایی را منفجر میکنند و در خیابانها میرقصند و آتش روشن میکنند...»
اما اگر ما به این نوشتهها هم توجه نکنیم؛ باید بدانیم که «آتش» در ایران باستان ارج و بهای بسیاری داشته است. مانند چهار عنصر دیگر؛ «باد»، «آب»، «خاک». که ارزش آتش بسیار زیاد بوده است چنانکه وقتی موبدان به آتشدان نزدیک میشدند؛ یک نقابی بهنام «پَنام» به جلوی بینی و دهانشان میزدند تا مبادا نفَسشان آتش را آلوده کند.
البته این احترام را به باد و آب و خاک هم داشتهاند و اصولآ به این عناصر چهارگانه که طبیعت زائیدهی آنها است و زندگی وابسته به آنها است؛ احترام میگذاشتند. درست بهعکس امروز ماکه بیاعتنا به نیاکانمان هم آبهای اقیانوسها و دریاها و جویها و هرجا که آب روانی هست را آلوده کردهایم.
اگر نگاهی به رودخانهها و کانالها و جویهای آب بیندازیم؛ از دیدن لنگههای کفش و پوست خربزه و هندوانه و خیار و غیره؛ شرمزده میشویم که ما چقدر از آداب و رسوم گذشتهمان دور شدهایم و کارهای دیگری که با خاک و آب و زمین و جوّ کردهایم. در واقع داریم طبیعت را از بین میبریم.
چون موضوع مورد نظر ما «آتش» است فقط در این باره ادامه میدهم. «سور» به معنای جشن است. گویا در گذشته مسئلهی «چهارشنبه» مطرح نبوده است. اما این جشن مطرح بوده و با شکوه زیادی هم انجام میشده. چنانکه تمام جشنهای دیگر آریایی با آتش همراه بوده است که این آتشها را یا در میدانها برافروخته میکردند و یا روی پشتبامها.
شبهای جشن، این آتشها منظرهی بسیار زیبایی را به شهر میداده و اگر کسی از دور نگاه میکرده از ابهت و شکوهاش متحیر میشده است.
- به تاریخ بخارا اشاره فرمودید که در آن از چهارشنبهسوری یاد شده است. لطفآ در این باره توضیح دهید.
در تاریخ بخارا نوشته شده یکی از پادشاهان سامانی به نام «منصوربن نوح» به منطقهای میرود که جوی مولیان بوده و یکبار «رودکی» آن قصیدهی باشکوه را –بوی جوی مولیان آید همی- سروده و آن امیر را وادار کرده که به بخارا برگردد؛ وقتی منصوربن نوح به آنجا میرود؛ مدتی میماند تا میرسد به دو، سه شب به عید نوروز و چنین میگوید: «آنگاه امیر به سرای بنشست. هنوز سال تمام نشده بود که چون شب «سوری» چنانکه عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند. پارهی آتش بجست و سقف سرای در گرفت...»
- این جشن سهشنبه شب برگزار میشود و ما به آن میگوییم چهارشنبهسوری. برخی هم معتقدند که اصلآ چهارشنبه یک روز عربی است و ایرانیان باستان روزها را بر حسب سهشنبه و چهارشنبه و غیره نامگذاری نمیکردند. و نکتهی دیگر اینکه اصولآ منظور از برپا کردن آتش در چنین شبی چه بوده است؟ و دیگر اینکه ایرانیان آتش را میپرستیدند یا برایشان مقدس بوده؟
شاید، ممکن است؛ که بعد از پذیرفتن دین اسلام و عوض شدن فرهنگ ایران؛ این چهارشنبه بهوجود آمده باشد. شاید در زمانهای دیرین هنگام بازآمدن ارواح مردگان- ایرانیان میگفتند ارواح پیش از عید چند شبی پائین میآیند و به دیدار بستگانشان میروند- شاید این آتشرا به افتخار آن ارواح روشن میکردند. شاید هم بهخاطر آمدن نوروز آتش برپا میکردند.
بههر حال این آتش برپا میشده و این جشن بسیار باشکوه و مورد توجه مردم بوده است. حالا آیا بعد از اسلام این روز چهارشنبه به آن اضافه شده؟
من در مورد این مسئله اینطور فکر میکنم که ایرانیان قدیم به ستارهشناسی وارد بودند بهطوری که ستارهها را رصد میکردند که آثارش هنوز هم هست.
این ستارهها هرکدام یک سرشتی داشتند که آن سرشت را به روزها نسبت داده بودند. در روزگاران باستان روزها هر کدام یک نام و یک خاصیتی داشتند.
ما میگوئیم شب چهارشنبهسوری و اصلآ به سهشنبه توجه نمیکنیم. اگر شب چهارشنبهسوری بود یعنی منظور چهارشنبه بود باید مراسم جشن از ساعت 12 به بعد انجام میشد چون از ساعت 12 به بعد را روز حساب میکنند. اما چون ما از غروب سهشنبه آتش روشن میکنیم پس مربوط به روز سهشنبه است.
در این فرهنگ روز سهشنبه رنگ نارنجی داشته که مربوط بوده به «بهرام» یا «مریخ» یا «مارس» که اینها ستارههایی هستند که روزها را به آنها ارتباط میدادند و خواص این ستارهها را برای آنروزها در نظر میگرفتند.
خواص بهرام یا مریخ؛ جنگ است. مارس –که عربها کلمهی مرض را از روی مارس درست کردهاند- و ایرانیان باور داشتند که سهشنبه روز خوشی نیست و روز نحسی است که بیماری میآید. زرد رویی میآید. جنگهای عقیدتی میآید. حتی جنگ تنبهتن ممکن است اتفاق بیافتد. بنابر این؛ این روز را نحس میدانستند. ولی روز بعدش که روز چهارشنبه هست که رنگ آن سرخ است مربوط است به ستارهی «تیر» یا «عطارد». روز چهارشنبه یک روز فرهنگی است. یعنی ستارهی دانشمندان، شاعران، نویسندگان و اهل تفکر است و مربوط به عطارد و روز چهارشنبه است.
من پیش خودم فکر میکنم و یک دیدگاه و نظریهای دارم که شاید پذیرفته شود و شاید هم پذیرفته نشود.
موضوع این است که شاید ایرانیان میخواستند نحسی این روز را با آتش برقرار کنند و خودشان را برای چهارشنبه آماده کنند که روز فرهنگ بوده است. یعنی در واقع یک پاراداکسی است بین روز اختلافنظر و ناهمسانی و بیماری و بدی و اهریمنی؛ با یک روز اهورایی به اسم چهارشنبه. شاید اینگونه بوده است.
حال اینکه مثلآ عربها روز چهارشنبه را بد میدانند. عدهای از پژوهشگران ما، دانشمندان ما عقیده دارند که ایرانیان اینرا قبول کردند به این خاطر که عربها روز چهارشنبه را بد و نحس میدانستند گفتند حالا ما بیائیم این جشنآتش آخر سالمان را بیاندایم گردن چهارشنبهی عربها و سهشنبه جشن بگیریم.
این نظریه اصلآ غلط است چون اگر روز بعد روز نحسی است ما چرا باید امروز جشن بگیریم؟
بنابراین فکر میکنم؛ نگاه من صحیحتر باشد که ما پایان این روز نحس را جشن میگیریم و خودمانرا برای روز بعد که روز اهورایی هست روز مقدسی است و روز اندیشهوران و روز تفکر هست آماده میکنیم.
امیدورام این نگاه من توجه دیگران را جلب کند و عدهای بررسیهای بیشتری کنند. شاید حق با من باشد. شاید هم نباشد.
با اینهمه من آتش را مقدس میدانم و به آن احترام میگذارم. در گذشته هم اینچنین بوده است.
اینکه گفته میشود زرتشتیان یا گبرها یا ایرانیان قدیم آتشپرست بودهاند یک اشتباه بزرگ است. آنها «آتش پریستار» بودهاند. یعنی از آتش مراقبت و مواظبت میکردند و به آتش احترام میگذاشتند. وظیفهی ما هم این است که به آتش همان احترام را بگذاریم.
«ایرانیان کهن؛ آتش پریستار بودهاند»
مینو صابری
در سهشنبهی آخر سال، هر کس بهفراخور شرایطی که دارد در جشنی شرکت میکند که نام آن «چهارشنبهسوری» است. نام چهارشنبهسوری با آتش افروختن پیوند خورده است و آتش، جزء لاینفک این جشن است.
اما رسومی که ما در چهارشنبهسوری برگزار میکنیم تا حدودی با آنچه که از ابتدا بوده مغایر است. برای مثال از روی آتش پریدن و گفتن «زردی من از تو؛ سرخی تو از من»؛ از دیدگاه زرتشتیان توهین به آتش محسوب میشود. در حالی که امروزه گفتن این جمله بسیار رایج است!
از بحث شناخت این جشن نزد عموم مردم که بگذریم؛ عقاید و نظریههای پژوهشگران و کسانی که با جشنهای ایرانی بهخوبی آشنایی دارند نیز متفاوت است.
در این برنامه با دیدگاههای خانم پوران فرخزاد در بارهی جشن چهارشنبهسوری آشنا میشویم:
- با توجه به اینکه نظرات متفاوتی در بارهی قدمت جشن چهارشنبهسوری میشنویم؛ میخواهم دیدگاه شما را بهعنوان ایرانشناس و آشنا با جشنهای کهن ایرانی بدانم.
با کمال تاسف باید بگویم که این چند روز از رسانههای جمعی میشنوم که چهارشنبهسوری عمر درازی ندارد و در واقع جوان هست.
بهنظر من کسانی که این نظر را ابراز میکنند اشتباه میکنند. البته به نام «چهارشنبهسوری» بله! درست میگویند ولی ما در گذشتههای دور جشن آتش داشتهایم. این جشن آتش به نام «سور» معروف بوده و کهنترین جایی هم که از آن نام برده شده؛ در زبان امروزی ما؛ در «تاریخ بخارا» است که در حدود قرن سوم نوشته شده و حدود قرن ششم به فارسی ترجمه شده است.
بهغیر از تاریخ بخارا نمونهی دیگری پیدا میکنیم در نوشتههای «امام محمد غزالی» است؛ در قرن پنجم.
امام محمد غزالی دانشمند بوده و به علم «فقه» آگاهی داشته ولی مرد تنگاندیشی بوده و بهشدت این مراسم را کوبیده است.
امام محمد غزالی در کتابی با لحن کوبندهای نوشته است:
«در این روز مردم جمع میشوند و بوقها را بهصدا در میآورند و کوزههایی را منفجر میکنند و در خیابانها میرقصند و آتش روشن میکنند...»
اما اگر ما به این نوشتهها هم توجه نکنیم؛ باید بدانیم که «آتش» در ایران باستان ارج و بهای بسیاری داشته است. مانند چهار عنصر دیگر؛ «باد»، «آب»، «خاک». که ارزش آتش بسیار زیاد بوده است چنانکه وقتی موبدان به آتشدان نزدیک میشدند؛ یک نقابی بهنام «پَنام» به جلوی بینی و دهانشان میزدند تا مبادا نفَسشان آتش را آلوده کند.
البته این احترام را به باد و آب و خاک هم داشتهاند و اصولآ به این عناصر چهارگانه که طبیعت زائیدهی آنها است و زندگی وابسته به آنها است؛ احترام میگذاشتند. درست بهعکس امروز ماکه بیاعتنا به نیاکانمان هم آبهای اقیانوسها و دریاها و جویها و هرجا که آب روانی هست را آلوده کردهایم.
اگر نگاهی به رودخانهها و کانالها و جویهای آب بیندازیم؛ از دیدن لنگههای کفش و پوست خربزه و هندوانه و خیار و غیره؛ شرمزده میشویم که ما چقدر از آداب و رسوم گذشتهمان دور شدهایم و کارهای دیگری که با خاک و آب و زمین و جوّ کردهایم. در واقع داریم طبیعت را از بین میبریم.
چون موضوع مورد نظر ما «آتش» است فقط در این باره ادامه میدهم. «سور» به معنای جشن است. گویا در گذشته مسئلهی «چهارشنبه» مطرح نبوده است. اما این جشن مطرح بوده و با شکوه زیادی هم انجام میشده. چنانکه تمام جشنهای دیگر آریایی با آتش همراه بوده است که این آتشها را یا در میدانها برافروخته میکردند و یا روی پشتبامها.
شبهای جشن، این آتشها منظرهی بسیار زیبایی را به شهر میداده و اگر کسی از دور نگاه میکرده از ابهت و شکوهاش متحیر میشده است.
- به تاریخ بخارا اشاره فرمودید که در آن از چهارشنبهسوری یاد شده است. لطفآ در این باره توضیح دهید.
در تاریخ بخارا نوشته شده یکی از پادشاهان سامانی به نام «منصوربن نوح» به منطقهای میرود که جوی مولیان بوده و یکبار «رودکی» آن قصیدهی باشکوه را –بوی جوی مولیان آید همی- سروده و آن امیر را وادار کرده که به بخارا برگردد؛ وقتی منصوربن نوح به آنجا میرود؛ مدتی میماند تا میرسد به دو، سه شب به عید نوروز و چنین میگوید: «آنگاه امیر به سرای بنشست. هنوز سال تمام نشده بود که چون شب «سوری» چنانکه عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند. پارهی آتش بجست و سقف سرای در گرفت...»
- این جشن سهشنبه شب برگزار میشود و ما به آن میگوییم چهارشنبهسوری. برخی هم معتقدند که اصلآ چهارشنبه یک روز عربی است و ایرانیان باستان روزها را بر حسب سهشنبه و چهارشنبه و غیره نامگذاری نمیکردند. و نکتهی دیگر اینکه اصولآ منظور از برپا کردن آتش در چنین شبی چه بوده است؟ و دیگر اینکه ایرانیان آتش را میپرستیدند یا برایشان مقدس بوده؟
شاید، ممکن است؛ که بعد از پذیرفتن دین اسلام و عوض شدن فرهنگ ایران؛ این چهارشنبه بهوجود آمده باشد. شاید در زمانهای دیرین هنگام بازآمدن ارواح مردگان- ایرانیان میگفتند ارواح پیش از عید چند شبی پائین میآیند و به دیدار بستگانشان میروند- شاید این آتشرا به افتخار آن ارواح روشن میکردند. شاید هم بهخاطر آمدن نوروز آتش برپا میکردند.
بههر حال این آتش برپا میشده و این جشن بسیار باشکوه و مورد توجه مردم بوده است. حالا آیا بعد از اسلام این روز چهارشنبه به آن اضافه شده؟
من در مورد این مسئله اینطور فکر میکنم که ایرانیان قدیم به ستارهشناسی وارد بودند بهطوری که ستارهها را رصد میکردند که آثارش هنوز هم هست.
این ستارهها هرکدام یک سرشتی داشتند که آن سرشت را به روزها نسبت داده بودند. در روزگاران باستان روزها هر کدام یک نام و یک خاصیتی داشتند.
ما میگوئیم شب چهارشنبهسوری و اصلآ به سهشنبه توجه نمیکنیم. اگر شب چهارشنبهسوری بود یعنی منظور چهارشنبه بود باید مراسم جشن از ساعت 12 به بعد انجام میشد چون از ساعت 12 به بعد را روز حساب میکنند. اما چون ما از غروب سهشنبه آتش روشن میکنیم پس مربوط به روز سهشنبه است.
در این فرهنگ روز سهشنبه رنگ نارنجی داشته که مربوط بوده به «بهرام» یا «مریخ» یا «مارس» که اینها ستارههایی هستند که روزها را به آنها ارتباط میدادند و خواص این ستارهها را برای آنروزها در نظر میگرفتند.
خواص بهرام یا مریخ؛ جنگ است. مارس –که عربها کلمهی مرض را از روی مارس درست کردهاند- و ایرانیان باور داشتند که سهشنبه روز خوشی نیست و روز نحسی است که بیماری میآید. زرد رویی میآید. جنگهای عقیدتی میآید. حتی جنگ تنبهتن ممکن است اتفاق بیافتد. بنابر این؛ این روز را نحس میدانستند. ولی روز بعدش که روز چهارشنبه هست که رنگ آن سرخ است مربوط است به ستارهی «تیر» یا «عطارد». روز چهارشنبه یک روز فرهنگی است. یعنی ستارهی دانشمندان، شاعران، نویسندگان و اهل تفکر است و مربوط به عطارد و روز چهارشنبه است.
من پیش خودم فکر میکنم و یک دیدگاه و نظریهای دارم که شاید پذیرفته شود و شاید هم پذیرفته نشود.
موضوع این است که شاید ایرانیان میخواستند نحسی این روز را با آتش برقرار کنند و خودشان را برای چهارشنبه آماده کنند که روز فرهنگ بوده است. یعنی در واقع یک پاراداکسی است بین روز اختلافنظر و ناهمسانی و بیماری و بدی و اهریمنی؛ با یک روز اهورایی به اسم چهارشنبه. شاید اینگونه بوده است.
حال اینکه مثلآ عربها روز چهارشنبه را بد میدانند. عدهای از پژوهشگران ما، دانشمندان ما عقیده دارند که ایرانیان اینرا قبول کردند به این خاطر که عربها روز چهارشنبه را بد و نحس میدانستند گفتند حالا ما بیائیم این جشنآتش آخر سالمان را بیاندایم گردن چهارشنبهی عربها و سهشنبه جشن بگیریم.
این نظریه اصلآ غلط است چون اگر روز بعد روز نحسی است ما چرا باید امروز جشن بگیریم؟
بنابراین فکر میکنم؛ نگاه من صحیحتر باشد که ما پایان این روز نحس را جشن میگیریم و خودمانرا برای روز بعد که روز اهورایی هست روز مقدسی است و روز اندیشهوران و روز تفکر هست آماده میکنیم.
امیدورام این نگاه من توجه دیگران را جلب کند و عدهای بررسیهای بیشتری کنند. شاید حق با من باشد. شاید هم نباشد.
با اینهمه من آتش را مقدس میدانم و به آن احترام میگذارم. در گذشته هم اینچنین بوده است.
اینکه گفته میشود زرتشتیان یا گبرها یا ایرانیان قدیم آتشپرست بودهاند یک اشتباه بزرگ است. آنها «آتش پریستار» بودهاند. یعنی از آتش مراقبت و مواظبت میکردند و به آتش احترام میگذاشتند. وظیفهی ما هم این است که به آتش همان احترام را بگذاریم.
۱ نظر:
آفرین به دکتر سپنتا و درود به شما که با ما قسمت کردید
ارسال یک نظر