۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

دو تصنیف انقلابی، روایت صبر و استقامت 100 ساله ما در مقابل استبداد

همانطور که می دانید سال 1389 از طرف مهندس میرحسین موسوی سال صبر و استقامت نامیده شده است.
مهندس میرحسین موسوی در دیدار با اعضای شورای مرکزی و دفتر سیاسی و تعدادی از جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی سال آینده را سال صبر و استقامت نامید. وی تصریح کرد: "من به آینده بسیار امیدوارم، باید به مردم صبر و امید را منتقل کرد، صبر در معنای ایمانی آن، این جنبش چیزی برای خود نمی خواهد، آزادی و بهروزی و سعادت و پیشرفت مردم را می خواهد وقطعا به آن دست خواهد یافت . حرکت بعد از انتخابات و خود انتخابات مردم را به حقوقشان آگاه کرد، باید مردم را به صبر و استقامت دعوت کرد، سال آینده را باید سال صبر و استقامت بدانیم و بنامیم. سال استقامت بر اهداف جنبش سبز تا به نتیجه رسیدن ."
در این سه روز، عده ای گفتند این صبر و استقامت ما در مقابل استبداد 30 ساله هست، اما در حقیقت این صبر و استقامت ما در مقابل استبداد، 100 ساله هست!
دو تصنیف انقلابی که در ادامه این مطلب مشاهده می کنید، روایت صبر و استقامت 100 ساله ما در مقابل استبداد هست و نشان از این دارد که ایرانیان معاصر بیش از یکصد سال است که برای به دست آوردن آزادی و عدالت نسل در نسل کوشیده اند.
  • تصنیف اول روایت گر 100 سالگی صبر و استقامت ما در مقابل استبداد:
زِمن نگارم عزیزم خبر ندارد
به حال زارم عزیزم خبر ندارد
خبر ندارم من از دل خود
دل من از من عزیزم خبر ندارد
دل من از من عزیزم خبر ندارد
کجا رود دل عزیز من آخ که دلبرش نیست
کجا رود دل عزیز من آخ که دلبرش نیست
کجا پرد مرغ عزیزم که پر ندارد
کجا پرد مرغ عزیزم که پر ندارد
امان از این عشق عزیز من آخ فغان از این عشق
امان از این عشق عزیز من آخ فغان از این عشق
که غیر خونِ جگر ندارد
که غیر خونِ جگر ندارد
همه سیاهی ، همه تباهی، مگر شب ما سحر ندارد
بهار مضطر عزیز من، آخ، منالُ دیگـر
که آه و زاری اثر ندارد،
جز انتظار و جز استقامت
وطن علاج دگر ندارد
زهر هر دو سر بر سرش بکوبد
کسی که تیغ دو سر ندارد
تصنیف «زمن نگارم»؛ شعر این تصنیف سروده ملک اشعراء بهار است و در واقع از میان پنج تصنیفی که بهار روی آهنگهای درویش خان سروده، مشهورترین آنها را می توان "زمن نگارم خبر ندارد" در دستگاه ماهور دانست که برای اولین بار طی کنسرتی در "گراند هتل" بوسیله "سید حسین طاهرزاده" در سال ۱۳۰۳ خورشیدی خوانده شد و بعد قمرالملوک وزیری هم آن را اجرا کرد.
در این تصنیف اشاره می شود که بنا به شرایط استبدادی حاکم در آن زمان، جز انتظار و جز استقامت، وطن علاج دگر ندارد.
درویش خان

ملک اشعراء بهار

محتوای انتقادی تصنیف "ز من نگارم" قابل توجه است و برای فهم آن باید شرایط اجتماعی و سیاسی ایران را در زمان سرایش و اجرای این تصنیف در زمان نهضت مشروطیت مرور کرد.
"هنگامیکه نهضت مشروطیت آغاز میشود . درویش خان نیز همراه با مجاهدین آن دوران همگام شده و تصنیفهای میهنی می‌سازد و در اجتماعات مشروطه خواهان شرکت می‌جوید.
سید حسین طاهر زاده خوانند معروف آن دوران نیز به انجمن اخوت در منزل ظهیرالدوله به فیض دیدار درویش خان نائل میشود و پس از آن باهم هم‌سفر می شوند و به لندن می‌روند.
این مسافرت در زمان استبداد صغیر دورۀ سلطنت محمد شاه قاجار بود. در این سفر مجاهدین مشروطه خواه در رشت بودند که به خواهش آنها درویش خان همراه با گروه کوچک خود سه شب در آن شهر کنسرت میدهد. همراهان در سفر اول حبیب الله شهردار، سید حسین طاهر زاده، رضا قلی خان، حسین خان هنگ آفرین، باقر خان رامشگر و اسدالله خان.
در سفر دوم درویش خان به تفلیس میرود. این گروه به تشویق ایرانیانی که در تفلیس بودند کنسرتی را دادند که بسیار جالب توجه بود. اما اساسا هدف از این سفرها ضبط صفحه بوده است که بار اول به دعوت کمپانی his masters voice و بار دوم را کمپانی داوید اُف پر کرد که به برلین برای چاپ فرستاده شد. و تعدادی از آنها به تهران رسید ولی بقیّه به علت پیش آمدن جنگ جهانی اول (۱۹۱۸ – ۱۹۱۴ ) از بین رفت."
تصنیف "زمن نگارم" هم یکی از تصانیف اجرا شده در کنسرت تفلیس بوده که به جهاتی نیمه دوم آن به جهت بار سیاسی اجرا نشده است.

  • تصنیف دوم روایت گر 100 سالگی صبر و استقامت ما در مقابل استبداد:
هنگام می و فصل گل و گشت و چمن شد
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد

چه کج‌رفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

چه کج‌رفتاری ای چرخ / چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانهٔ ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران

چه کج‌رفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن

چه کج‌رفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
از دست عدو نالهٔ من از سر درد است
اندیشه هر آن‌کس کند از مرگ، نه مرد است
جان بازی عشاق، نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است

چه کج‌رفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده است
جز جام، به کس‌دست، چو خیام نداده است
دل جز به سر زلف دلارام نداده است
صد زندگی ننگ به یک نام نداده است

چه کج‌رفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سروده‌های شاعر و ترانه سرای میهن پرست و آزادی خواه ایران زمین «عارف قزوینی» است. این تصنیف با نام‌های «راز دل» و «هنگام می» نیز شناخته شده‌ است.
مضمون این تصنیف اشاره به افسانه‌ای دارد که از قطرات خون سیاوش (یکی از قهرمانان شاهنامه)، گلهای لاله روئیده‌است. مضمون این سرود با گذشت یکصدسال، همچنان در نوشتارهای سیاسی دوران معاصر، مشاهده می‌شود.
عارف قزوینی

عارف قزوینی در دیوان خود و در مقدمه‌ای بر این تصنیف، آورده‌است:
«این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده‌است. بواسطه عشقی که حیدرخان عمواوغلی بدان داشت، میل دارم این تضنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران بیاد اولین قربانیان آزادی سروده شده است.

دور دوم مجلس شورای ایران در سال 1288 یعنی دقیقا 100 سال پیش آغاز به کار کرد. این تصنیف یک مانیفست تمام و کمال انقلابی است و در آن نه تنها از کشتار جوانان که از خیانت وکیلان و امیران و از ضرورت برپایی قیام ملی سخن رفته است. این تصنیف پس از گذشت 100 سال همچنان رنج نامه ملت ایران و حکایت حال آنها در مقابل استبداد است و با شنیدن آن اشک در چشمان هر ایرانی جاری می گردد ...
سال 1301 هجری خورشیدی، سالن گراند هتل
مردی خوش سیما با سبیل های سربالا و کلاه سفید رنگی به سر و عبایی بر دوش روی سن نشسته است و نوازندگان دوره اش کرده اند. عارف است که سرش را پایین انداخته است و گاهی زیر چشمی یکی از نوازندگان را نگاه می کند. محمود فرنام دایره بدست به انتظار نشسته است و از پشت عینک شکریِ ادیب السلطنه را نگاه می کند. شکری سازش را کوک کرده است. عارف زیر چشمی نگاهی به شکری می کند و او نگاهش را از صورت عارف بر می گیرد و درآمد دشتی را آغاز می کند. صدای پنچه شیرین و مضراب خوش آهنگِ تار شکری بر دل تماشاچیان می نشیند.
شکری ایستاد، عارف نفس را به تو کشید و با صدای محزونش خواند:
دل هیچ گه ز جور تو دل ناگران نبود...
بارِ گران عشق تو بر دل گران نبود...
شکری با تار جواب آواز را داد و روی کاسه تار ریز گرفت...
عارف آواز را به اتمام رساند...
سکوت کردند.
پس از چند لحظه جمع نوازندگان به اتفاق نواختن تصنیف را آغاز کردند:
هنگام می و فصل گل و گشت و چمن شد
در باغ بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطه ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد

دانلود تصنیف «از خون جوانان وطن» با صدای استاد محمدرضا شجریان


عدالت و آزادي اگر در ثريا هم باشد،
مردان و زنان سرزمين پارس بدان دست خواهند يافت ...
دیر و زود داره
ولی سوخت و سوز نداره!

هیچ نظری موجود نیست: