نميدانم اين لطافت قلم ميرحسين موسوي از چه منبعي سرچشمه مي گيرد که خواندن بيانيه هايش هر يک بيشتر از قبلي حس آرامش ايجاد مي کند و اميد را در دل زنده نگه مي دارد. سياستمدار با شرف دُرّ گرانبهاييست که شايد هر 100 سال يکبار به زور گير بيايد، اين شرف در سياست را ارج مي نهيم.
شاهکار ديگري از مهندس موسوي امروز به تاريخ 4 آذر 1388 منتشر شده است. شايد به هيچ زبان ديگري نتوان بهتر از اين، نقشه کودتاچيان و خوابهايي را که براي سرزمين مادري و پدري سبزمان کشيده اند را بر ملا کرد و برهم ريخت:
شاهکار ديگري از مهندس موسوي امروز به تاريخ 4 آذر 1388 منتشر شده است. شايد به هيچ زبان ديگري نتوان بهتر از اين، نقشه کودتاچيان و خوابهايي را که براي سرزمين مادري و پدري سبزمان کشيده اند را بر ملا کرد و برهم ريخت:
بسیج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیشرویش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک به کار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازهترین راهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباسهای مخوف میپوشند و در خیابانهای شهر آرایشهای نظامی به خود میگیرند تا هموطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را میترسانند چون خود میترسند؟ یا فرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم میکنند تا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمیکنند که با این رفتارهای کوتهبینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار میدهند.کافی است مردم بترسند تا پای قدرتها به مرزهای این بوم باز شود. کافی است سمعه شجاعت این ملت خدشهدار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنان تردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینک در اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند. ظاهرا قدرتها با شعار آزادیبخشی به این دو کشور قدم گذاشتند، در عینحال که وقتی ابوغریبها را به راه میانداختند طمع خویش را در چهرههای وحشتزده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر از آن ممکن نبود به مردم این دو کشور میگفتند شما همانهایی هستید که از صدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاحهای رعب انگیزتر ما بیشتر بترسید. حتی تروریستهای افراطی هنوز به آن امید که بتوانند همچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان را بیرحمانه میکشند. قربانیان ددمنشیهای صدام و طالبان هنوز دارند تاوان ترس خود را میپردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش را مرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.
حال کسانی در داخل کشور میخواهند این سرمایه را از ما بگیرند. در مقابل نمایشهای آنان مردم یا نمیترسند، که نمیترسند، و این آخرین حربه هم از آنان سلب میشود، و یا خدای ناکرده میترسند. در آن صورت آیا اسباببازیهای جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟
و اينک وظيفه هر يک از ماست که اين دعوت مهندس موسوي از بسيجياني که رگ غيرت و شرف آنها هنوز به اسکناس هاي خون آلود آلوده نشده است ارسال کنيم:
بیانیه شماره ۱۵ میرحسین موسوی به مناسبت سیامین سالگرد تاسیس بسیج مستضعفان
کلمه: مهندس میر حسین موسوی به مناسبت فرا رسیدن سی امین سالگرد تاسیس بسیج مستضعفان بیانیه ای را صادر کرد. نخست وزیر محبوب امام در این بیانیه به اهداف تاسیس نهاد بسیج مستضعفان و مقایسه ای بین عملکرد این نهاد در سالهای اولیه انقلاب و ماههای اخیر پرداخته است.
به گزارش کلمه متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
پنجم آذرماه سالروز تاسیس بسیج مستضعفان از سوی امام خمینی و فرصتی است تا این نهاد موثر در تاریخ انقلاب اسلامی در معرض نگاهی دوباره قرار گیرد. بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟ بسیج را چه چیز ساخت و چه چیز نامدار کرد و قهرمان تمامی سلیقهها و گرایشها در دورهای از تاریخ معاصر این سرزمین قرار داد؟ آن سابقه درخشان و دستاورد بزرگ که بسیج نامیده شد با بودجههای کلان و سلاحهای گران به دست نیآمد. سازماندهی برتر نبود که از بسیج اسطوره ساخت و قدرت نظامی نبود که تواناییهای بسیج را شکل داد، بلکه نیتهایی پاک و عمیق این بنای بلند را برافراشت و اسوههایی را پرورش داد که هنوز هرگاه از آنان نام برده میشود گویندگان و شنوندگان، یاران پیامبر (ص) را به یاد میآورند.
علاوه بر این، بسیج در تاریخ انقلاب نماد و نهاد شجاعت و ایستادگی ملت ماست. سی سال پیش از این امام بسیج مستضعفان را در مقابله با احتمال حمله نظامی ابرقدرت ها به وجود آورد و این موثرترین اقدام ممکن برای پیشگیری از آن خطر بود. در این سه دهه هیچ سلاحی وجود نداشت که قدرتهای بزرگ و کوچک مخربتر از آن را در اختیار نداشته باشند و تنها چیزی که آنان را از گزند رساندن به این خاک منصرف و یا پشیمان میکرد ملاحظه شجاعت مردمی بود که از قدرت قدرتمندان نمیترسیدند و در دفاع از آرمانها و حقوق خود کوتاهی نمیورزیدند. بسیج قابی بود که این چهره از ملت ما را به نمایش میگذاشت.

اگر بسیج به یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ما تبدیل شد به خاطر توجه به چنین رمزهایی بود، والا از صرف یک نام چنین هنرهایی ساخته نیست؛ هنر تبدیل انسانهایی عادی به لشکر مخلص خدا، هنر پایدار ماندن و پیروز شدن با دستانی خالی و هنر محور و مایه وحدت و سربلندی یک ملت تاریخی و بزرگ قرار گرفتن.
اینک نیز داستان همین است. نوعی از نامها و نشانهها، نوعی از کلمات و ظواهر، نوعی از لحنها و لهجهها، نوعی از جملات و طلسمها … نیستند که مدرسههای عشق و انسانهای بزرگ میسازند. تمامی بسیجیان نامدار و گمنامی که ایمان و ایران به آنان افتخار میکند به صرف ادای چند حرف در میادین سابقین قهرمان نشدند. آنان در بوته قرار گرفتند. و در این جهان کیست که در بوتههای فتنه آزموده نشود؟

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و در فتنهها آزموده نخواهند شد؟
و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین
به تحقیق کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و خداوند خواهد دانست کسانی را که راست گفتند و خواهد دانست آنانی را که دروغگویانند.


یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین
ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.
ولی اگر معلوم بود کدام گروه راستگو هستند که شب فتنه به پایان میرسید. در عین حال این قدر معلوم است که راستگویان دروغ نمیگویند. کسانی که در مبارزه سیاسی اصلیترین شیوهشان دروغ گفتن است حتما راستگو نیستند؛ تقوا در همدستی با آنان و ایمان سازگار با پیرویشان نیست. آیا در این چند ماهه هیچ دروغی نشنیدهاید؟ ای جماعت مومنان! تقوا کنید و با راستگویان باشید.
بسیج چه بود و چه خواهد بود و چه باید باشد؟
بسیجی که امام میخواست در مقابل ملت قرار نمیگرفت، بلکه در کنار مردم و پشتسر آنان بود؛ بسیجی که فراتر از جناحها عمل کند و بازوان بلندش همه اقشار را در بر بگیرد؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجی که به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که بدون توجه به اختلافات سلیقهای خود با دیگران حافظ عرض و ناموسشان باشد، که آنان یا برادر او در دینند و یا نظیر او در آفرینش؛ بسیجی که حرمت حریمهای خصوصی مردم راحفظ کند. امام بسیج را به عنوان ابزاری برای قدرت حاکمان نمیخواست، بلکه نهادی برای قدرت مردم میدید تا حاکمیت آنان بر سرنوشتشان تضمین نماید. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیرهخوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان میخواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رای را از مردم بستاند.

بسیج نیز سی سال پیش از این همچون یک بوته گل و یک پارچه نور متولد شد. آیا اگر کسی رجعت به آن عهد نورانی و نخستین را بخواهد به انقلاب پشت کرده است و دست به براندازی نظام زده است؟ آیا اگر کسی بازگشت به نسخه اصیل انقلاب اسلامی را طلب کند، آیا اگر کسی خواستار آن اسلام ناب محمدی که امام منادی و معرف آن بود باشد و از خرافهپرستیها و قشریگریهایی که با نام دین به مردم فروخته میشود بیزاری بجوید، آیا اگر کسی اجرای بدونتنازل قانون اساسی را دنبال کند، آیا اگر کسی از وفاداری به عهدهای ایمانی و انسانی بپرسد جز به دادگری فراخوانده است؟ آیا چنین کسانی باید در خیابانها کتک بخورند، در زندانها شکنجه ببینند و به حبسهای طولانیمدت محکوم شوند؟ آیا اسلام و قرآن اجازه میدهد مردمی که با مسالمت حاکمانشان را به عدالت امر میکنند کشته شوند؟
و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم
و مردمی را که به دادگری امر میکنند به قتل میرسانند، پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.


کافی است مردم بترسند تا پای قدرتها به مرزهای این بوم باز شود. کافی است سمعه شجاعت این ملت خدشهدار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنان تردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینک در اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند. ظاهرا قدرتها با شعار آزادیبخشی به این دو کشور قدم گذاشتند، در عینحال که وقتی ابوغریبها را به راه میانداختند طمع خویش را در چهرههای وحشتزده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر از آن ممکن نبود به مردم این دو کشور میگفتند شما همانهایی هستید که از صدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاحهای رعب انگیزتر ما بیشتر بترسید. حتی تروریستهای افراطی هنوز به آن امید که بتوانند همچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان را بیرحمانه میکشند. قربانیان ددمنشیهای صدام و طالبان هنوز دارند تاوان ترس خود را میپردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش را مرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.
حال کسانی در داخل کشور میخواهند این سرمایه را از ما بگیرند. در مقابل نمایشهای آنان مردم یا نمیترسند، که نمیترسند، و این آخرین حربه هم از آنان سلب میشود، و یا خدای ناکرده میترسند. در آن صورت آیا اسباببازیهای جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟
بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز از آن بینیاز نمیشویم؛ تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکرد ماموریتهای خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهمتر از آرمانهای جنبش سبز ما را مجبور میکند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند.
و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگرکارگر نشود چاره دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها هم خود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچمهای رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز میشویم.

۱۳۸۸/۰۹/۰۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر