۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

تا گوسفندان در این مملکت در ملا عام سر بریده می شوند، انسانها نیز در خیابان در مقابل چشم بی تفاوت همگان جان می دهند!

چند روزی است که از قتل هولناک یک نفر در سعادت آباد تهران می گذرد. مرگی دردناک در جلوی دیدگان رهگذران. رهگذرانی که التماس های مقتول را برای نجات جانش جدی نمی گیرند و هیچ یک از آنها با اورژانس تماس نمی گیرد و همه تماشا می کنند و می خندند و از این ماجرا فیلم می گیرند تا این مرد بمیرد و آنرا برای دیگران بلوتوث کنند!

دانلود این ویدئوی دردناک:

اصل ماجرا را هم در اینجا و اینجا و اینجا بخوانید.

اما دلیل اینکه چرا رهگذران با دیدن این تصاویر می خندند و بعضا حرکتی انجام نمی دهند بر می گردد به سنت حسنه! سر بریدن گوسفند در خیابان در ملا عام به خاطر مراسمات مختلف عروسی، بچه دار شدن، ماشین خریدن، خانه خریدن، ختنه سوران!، مکه رفتن، مشهد رفتن، سوریه رفتن، کربلا رفتن، نذری دادن و غیره، که خون و خون ریزی را در نزد عموم مردم از دوران کودکی امری ساده و دست و پا زدن مقتول (گوسفند یا انسان) را امری بدیهی و غیر قابل واکنش جا انداخته است.

تصاویری از کثافت کاری مردم ما در ترویج خشونت در ملا عام به عناوین مختلف:
بدین ترتیب تا گوسفندان در این مملکت در ملا عام و یا در کنج خانه ها در مقابل چشم اعضای خانواده به بهانه های مختلف و واهی سر بریده می شوند این داستان برای انسان ها هم در جاهای دیگر اتفاق می افتد!
بیایید برای مدرن شدن ایران آینده و فرار از دست خرافه های خشونت ساز، از کشتن گوسفندها به دلایل مذهبی و غیر مذهبی به شدت پرهیز کنیم!
گوسفندی را که شما در خیابان جلوی چشک کودکان و نوجوانان و بزرگسالان سر می برید نوعی ترویج خشونت است که زمینه کشتار انسان ها در جاهای دیگر را نیز فراهم می کند و بدین سان شما نیز در کشته شدن آن انسان سهیم هستید!
این عمل کثیف ترویج دهنده خشونت در تمامی کشورهای پیشرفته و متمدن دنیا ممنوع است و تنها مختص کشتارگاه های مخصوص این کار است تا بدور از چشم مردمان و تنها جهت تامین نیازهای غذایی انجام شود و نه چیز دیگر!

درباره مشخصات یک کشور پیشرفته و مدرن در اینجا مفصل بحث شده است. لطفا هرچه در توان دارید به طور مکرر به باز کردن بحث های اینچنینی در وبلاگ خود بپردازید تا با حذف زمینه های ترویج خشونت، در ایران آینده شاهد این نوع جنایت های اجتماعی هولناک نباشیم.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

دقیقا انگار که یک گوسفند را کشته باشند!
مردم همونطور برخورد می کنند!
راست می گویید دیدن صحنه های جنایی برای همه ما عادی شده!

فرزانه گفت...

کاریکاتور استاد مانا نیستانی چقدر زیبا این مطالب را به هم مرتبط کرده.
ما همه به دست خودمون درخت بدبختی را آبیاری می کنیم.
باید فکری به حال رسومات مزخرفمان بکنیم.

"ارتش سبز" گفت...

سایت عصر ایران پنجشنبه گذشته را برای تهران یک روز سیاه دانست که میدان کاج سعادت آباد هم مرکز این سیاهی بود.

جایی که یک جوان چاقو خورده ، 45 دقیقه نقش بر زمین بود و از مردمی که اطرافش جمع شده بودند ، التماس می کرد که به دادش برسند اما "مردم فهیم و با فرهنگ" ما ، تنها تماشاچی مرگ یک همنوع خود بودند تا شعر "بنی آدم اعضای یکدیگرند" در میان وارثان سعدی ، عینیت یابد!

فیلمی که از این حادثه خونبار در اینترنت منتشر شده ، نشان می دهد که افراد پرشماری پیرامون قاتل و مقتول گرد آمده و با خونسردی مشغول تماشای ماجرا و گوش دادن به سخنان قاتل بودند که در مذمت قربانی سخن می گفت و هر از گاهی نیز لگدی بر پیکر خونین و نیمه جان او می زد!

انبوده جمعیت نیز به جای آن که به کمک یکدیگر ، جوان قربانی را از مهلکه دور کنند و به آمبولانس اورژانس برسانند ، ترجیح می دادند با موبایل های خود از صحنه فیلمبرداری کنند ، با یکدیگر حرف بزنند و حتی بخندند و البته گاهی نیز از سر دلسوزی به جوان غرقه در خون بگویند: اصلاً تکان نخور ، برایت خوب نیست!

نامگذاری" پنجشنبه سیاه" برای تهران ، نه از بابت مرگ یک شهروند ، که به این دلیل است که رویداد روز پنجشنبه نشان داد که ما ، تا چه اندازه از عواطف و مسوولیت های انسانی دور شده ایم و چه سیاهی و نکبتی بالاتر از این که جامعه انسانی و فرهنگی ما به جایی برسد که در برابر قتل یک همنوع ، هیچ واکنشی جز تماشا از خود نشان ندهد.

واقعاً چگونه می شود این واقعیت را هضم کرد که دهها و صدها انسان ، در حالی که می توانستند به کمک همدیگر ، یک انسان را از خطر مرگ نجات دهند ، دست روی دست گذاشتند و "نچ نچ" کنان ، شاهد خونریزی تدریجی یک جوان و نهایتاً مرگ او شدند؟!

اگر مرگ آن جوان ، مصیبتی برای بازماندگانش هست - که قاعدتاً هست - رفتار شرم آور هموطنان ما که فقط تماشا کردند و هیچ نکردند ، مصیبتی برای همه ماست و هشداری است تا بلکه به خود آییم و از خود بپرسیم که واقعاً داریم به کدام سمت و سو می رویم؟

نکته قابل توجه اینجاست که به دلیل آن که این اتفاق در منظر عمومی رخ داده بود ، کمک کنندگان اساساً به دردسر متهم شدن دچار نمی شدند ولی افسوس که غیرت و انسان دوستی ، کمتر از آنی شده که تا قبل از این حادثه تصورش را می کردیم و چه جای ترسناکی شده است شهر برای زیستن!

اگر این اتفاق در یک کشور غربی رخ می داد ، همین صدا و سیمای ما ، بارها فیلم آن را پخش می کرد که ایها الناس ببینید که غرب ، چقدر از اساسات و عواطف انسانی خالی شده است ، اما اینجا ، جز سکوت و لاپوشانی ، کار دیگری نباید!

اما سیاهی روز پنجشنبه ، ابعاد دیگری هم دارد ؛ دقت کنید که قتل در شهر تهران و نه در بیابان های اطراف ، آن هم در بالای شهر رخ داده ؛ جایی که لابد پلیس باید حضور می داشت یا دستکم بلافاصله بعد از حادثه باید خود را بدانجا می رساند ، با این حال آن طور که روایت شده ، حضور دیرهنگام پلیس و بعد از حضور نیز عدم اقدام جدی برای دستگیری قاتل و نجات فرد قربانی ، از عوامل مرگ این جوان بوده است.

این سهل انگاری ، آنقدر آشکار و خجالت بار بوده که حتی فرمانده پلیس تهران بزرگ را نیز به سخن آورده و خبر از برخورد پلیس با دو مأموری داده که با بی کفایتی تمام ، نتوانسته اند از عهده یک نفر برآیند و اجازه داده اند جوان نیمه جان ، آنقدر بر آسفالت خیابان باقی بماند تا جان دهد.

واقعاً آیا مردم حق ندارند بپرسند حضور یا عدم حضور پلیس چه توفیری در این مواقع دارد؟ آیا مأموران پلیس این قدر آموزش ندیده اند که بدانند در این قبیل موارد ، می توانند غیر از تماشا کردن و منفعل بودن ، کاری هم کرد؟!
راستی ، رئیس پلیس منطقه ، بعد از این افتضاح ، چه می کند ؟ آیا استعفا خواهد کرد و از مردم عذر خواهد خواست یا آن که انگار نه انگار؟!

ناشناس گفت...

موفق باشی . از مطالبت استفاده کردم