مقالاتی چند در زمينهي شباهتهای رفتاری رژيمِ رومانی در زمان چائوشسکو و حکومتِ به-فساد-گراييدهی اسلامی در ايران نوشته شده که بيشتر به انگيزهي بيانِ فرجامِ ديکتاتوری سرکوبگر و زنهار دادن به زعمای بیگوشِ شنوای ايران پرداختهاند. شباهتها اما يکی دو تا نيست، تفاوتها نيز هم. اما بزرگترين شباهتی که تا به حال در هيچيک از نوشتهها بدان پرداخته نشده، جمعيتِ عظيمِ جوانِ رومانی در آن سال به علتِ سياستهای حکومت در راستای رشدِ جمعيت بود. جمعيتی باانگيزه و پرانرژی که موتور محرکِ انقلابِ رومانی شد.در میان کشورهای از کمونیسم جسته و به دامنِ غرب پیوستهی بلوکِ شرق رومانی تنها کشوری بود که به زبانِ خوش سرِ تسلیم در برابرِ نظامِ سرمایهداری فرو نیاورد و جز با زبانِ اسلحه و خشونت و اعدام مهرِ پایانی بر سلطهی کمونیسم و دیکتاتورِ پرآوازهی آن چائوشسکو نگذاشت.
مقالاتی چند در زمینهی شباهتهای رفتاری رژیمِ رومانی در زمان چائوشسکو و حکومتِ به-فساد-گراییدهی اسلامی در ایران نوشته شده که بیشتر به انگیزهی بیانِ فرجامِ دیکتاتوری سرکوبگر و زنهار دادن به زعمای بیگوشِ شنوای ایران پرداختهاند. شباهتها اما یکی دو تا نیست، تفاوتها نیز هم. اما بزرگترین شباهتِ مربوط که تا به حال در هیچیک از نوشتهها بدان پرداخته نشده، جمعیتِ عظیمِ جوانِ رومانی در آن سال به علتِ سیاستهای حکومت در راستای رشدِ جمعیت بود. اجازه بفرمایید برای روشنتر شدنِ قضیه، خلاصهای از وضعیتِ رومانی و احوالاتِ چائوشسکو در سالهای پیش از ۱۹۸۹ (یعنی سالِ انقلاب و فروپاشی نظامی کمونیستی) را به اختصار بیاورم.
در سالِ ۱۹۶۶ (۲۳ سال قبل از فروپاشی)، رژیم چائوشسکو یکشبه قانونِ منعِ سقطِ جنین را تصویب کرد. بعلاوه سیاستهایی همچون افزایشِ مالیات برای مجردها و امتیازاتِ ویژه برای مادرانِ دارای بیش از چهار فرزند به قصدِ تهییجِ خانوادهها برای تولیدِ مثل بیشتر در دستورِ کار قرار گرفت. دلیلِ اصلی این اقدام مقابله با رشدِ منفی جمعیت در کشوری بود که ایدئولوژی آن برای پایهی نیروی بازوی کارگران بنا شده بود. این سیاستها باعث شد که رومانی تا اوایل دهه هفتاد میلادی شاهدِ انفجارِ جمعیتی و پدید آمدنِ برجستگیای آشنا برای ما ایرانیان در نمودارِ جمعیتی خود باشد. به عنوانِ مثال تنها در یک سال میزانِ تولد دوبرابر شد.
مطابق با تحقیقاتِ استیون لویت، یکی از مهمترین عواملِ پیروزی انقلابِ رومانی، وجودِ موتورِ محرکی بود که از نسلی جوان و جویای آیندهای بهتر نشات گرفته بود. در حقیقت، رژیم با سیاستِ افزایشِ بیرویهی جمعیت، در آستینِ خود نیروی مخالفی تازهنفس پرورده بود که به وقتش بنیانش براندازند.
مثلاً در اولین جرقهای که در شهرِ تیمیسوارا زده شد، این هزاران دانشجو و دانشآموز بودند که با پیوستن به تجمعی که بر علیه تبعید یکی از چهرههای سرشناس اقلیت برپا شده بود آن تجمعِ کوچک را به تظاهراتی عظیم و واقعهای ملی بدل کردند. یکی از رهبرانِ اپوزیسیون بعدها اعتراف کرد که پافشاری دخترِ سیزده سالهی وی باعثِ شرکتِ بیوقفهاش در تظاهرات و برنامهریزی اعتراضات بوده است. چند روز پس از به خون کشیدنِ تظاهرات در تیمیسوارا، شورشِ اکثریتِ جوانِ حاضر در تجمعِ حکومتی به هنگامِ سخنرانی چائوشسکو بود که وی را فراری داد و با پیوستنِ ارتش به مردم موجباتِ اعدامِ او و تغییرِ رژیم را فراهم کرد.
علتِ خیزشِ مردم را اما با مروری بر شرایطِ آن زمان میتوان دریافت:
- در سالهای واپسینِ عمرِ رژیم، کنترلِ بر احوالاتِ شخصی مردم افزایش یافت. علاوه بر دخالت در حریمِ خصوصی، در خیابان نیز مردم به طورِ مستمر بازرسی بدنی میشدند. همراه داشتنِ نانِ اضافه و بدونِ سندِ رسمی خرید یکی از جرائمِ معمول بود.
- هرگونه خرید و فروش، تبادل و مشاهدهی فیلمهای غربی ممنوع بود. مردم در خفا فیلمهای قاچاقی از مجارستان را تکثیر میکردند.
- از کودکستان و ابتدایی به بچهها مفاهیمِ ایدئولوژیک در قالبِ شعر و آواز و ترانه یاد داده میشد و قداستِ حکومت و شخصِ رهبر در آنها به صورتِ مبالغهآمیزی تکرار میگشت.
- آزادی ادیانِ مختلف محترم شمرده نمیشد و فسادِ اداری و پارتیبازی جزئی از زندگی روزمره مردم بود.
- چائوشسکو در سالهای واپسین با تکیهی بیش از حد بر نیروی امنیتی و اطلاعاتی خود (Securitate) به سانِ باقی هممسلکانِ مستبدِ خود از واقعیتهای جامعه و نفرتِ روزافزونِ مردم عقب افتاده بود. تلویزیونِ حکومتی بیوقفه به پخشِ فیلمهای دروغین از خوشبختی مردم، سرافرازی رومانی در جهانِ شرق و غرب و تصدیق و تصدقِ اقداماتِ حکومت میپرداخت. روزنامهها نیز حق و جراتِ چاپِ مطلبی بر خلافِ سیاستهای رژیم را نداشتند. به عنوانِ مثال، در سالهای پایانی حکومت در حالیکه کمبودِ موادِّ اولیه غذایی، صفهای طویلِ نان را موجب شده و کاسهی صبرِ مردم لبریز شده بود، صدا و سیمای رومانی از بازدیدِ «سرزده» چائوشسکو به سوپرمارکتهایی گزارش تهیه میکرد که لبریز از موادِ متنوعِ غذایی بودند و درایتِ رییسِ جمهورِ مردمی در فراهم آوردنِ ارزانِ اجناس و بالا بردنِ سطحِ رفاه را میستاییدند. چائوشسکوی بیخبر (یا خود را به بیخبری زده) در روزهای پایانی عمرِ خود، تجمعاتِ مردم را ناشی از دخالتِ سرویسهای بیگانه و ایادی آنها و توطئههای شرق و غرب برای جلوگیری از پیشرفتهای روزافزون و حسادتبرانگیزِ رومانی در جهانِ کمونیسم خواند.
- تیغِ سانسور نیز تنها وقایعِ روزمره را بینصیب نمیگذاشت. حتی در عرصهی موسیقی، هنر، ادبیات و تاریخ نیز از دخالتِ مجریانِ حکومت در امان نبود. مثلاً سرانِ حکومت، خرید و فروش و پخشِ موسیقی راک را مجاز نمیشمردند. تاریخ نیز به صورتِ تحریف شده در کتب درسی و روزنامهها بازخوانی میشد. در رابطه با وقایعی مانند فروریختنِ دیوارِ برلین که برخلافِ منویاتِ حکومت بود، هیچ خبری در رسانهها اجازهی چاپ یا پخش نمییافت. کتابهای قدیمی اجازهی چاپِ مجدد نمییافتند و تنها در کنارِ خیابانها و به صورتِ جزوه و با خطرِ حبس برای خریدار و فروشنده قابلِ ابتیاع بودند. ادبیات نیز از گلکاری عمّالِ حکومت بینصیب نبود. اشعار و حکایاتی که مستقیم یا در لفافه بر علیه ایدئولوژی رسمی نظام بودند به راحتی از آثارِ هنرمندان حذف میشدند.
نکتهی دیگری که خشمِ مردم و جهلِ مرکبِ مسئولان را سبب میشد، پدید آمدنِ تدریجی سیستمِ جعلِ آمار و نتایجِ عملکرد بود. آمارهای رسمی که از جانب حکومت در زمینههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و غیره منتشر میشد جملگی ساخته و پرداخته ذهنِ مزدورانِ حکومتی بود و ابزاری برای ترفیعِ مدیرانِ بادمجان دورِ قاب چین و نهان ساختنِ فساد و ناکارآمدی آنها.
کلیهی سرانِ نظامی، دولتی و قضایی موظف به سوگند وفاداری به مقامِ شامخ ریاستِ جمهوری (چائوشسکو) و همسرِ وی بودند. ریاکاری در تمامی لایههای اجتماع نفوذ کرده بود و فرصتطلبان برای ارتقاءِ مقام و جلوس بر مناصبِ حکومتی خود را طرفدارِ پر و پاقرصِ اصولِ البته مترقی کمونیست جا میزدند، بیآنکه به ایدئولوژی حاکم اعتقادی داشته باشند. بدینسان تشخیصِ خودی از غیرِخودی و گزینشِ افرادِ معتقد و متعهد به آرمانهای جمهوری خلقِ رومانی برای حاکمان نیز دشوار و تا حدی غیرِممکن بود. به عنوانِ مثال، از بیست و سه میلیون نفر جمعیتِ رومانی در دهه هشتاد، سه میلیون عضوِ رسمی حزبِ کمونیست بودند.
حکومتِ کمونیستی به صورتِ متناوب راهپیماییهایی را برای اثباتِ محبوبیتِ خود در میانِ مردم به جهانِ خارج برگزار میکرد و کارکنانِ ادارات و وزارتخانه مجبور به شرکت در این راهپیماییهای حکومتخوانده بودند.
شباهتهای میانِ رومانی بیست سال پیش و ایرانِ کنونی با مطالعهی مطالبِ فوق نیازی به شرح و بسطِ بیشتر ندارد. پس بهتر است به جای مطول کردنِ بیدلیلِ یادداشت به ذکرِ تفاوتها نیز پرداخته شود.
اگر ایدئولوژی مخوفِ کمونیسم را به مثابه رادیکالیسمِ اسلامی فرض کنیم، انقلابِ رومانی پس از فرو ریختنِ دیوارِ برلین و اعلامِ رسمی خاتمهی جنگ در راستای تغییراتِ ناگزیرِ کشورهای بلوکِ شرق بود، در حالیکه حرکتی که در ایران آغاز شده است در صورتِ پیروزی آغازگرِ فروریختنِ رژیمهاییست که در آتشِ بنیادگرایی میدمند. به عبارتی دیگر، رومانی بر موجِ فروپاشی سوار شد، نه آنکه همچون ایرانِ کنونی مجبور به کشیدنِ بارِ صلحدوستی و لیبرالیسم در خاورِمیانهی لبریز از تعصب، عقبماندگی، استبدادزدگی و نفرت به دنیای غرب باشد.
همچنین ایدئولوژی تازهپای کمونیسم را به سختی میتوان با ایدئولوژی دینی که ریشهای دو هزار و پانصد ساله در تاریخ و فرهنگِ ایران دارد مقایسه کرد. ژنرالهای ارتشِ رومانی به راحتی دست از عقایدِ حزبی خود کشیده و به مردم پیوستند، معلوم نیست اما که سرداران و سربازانِ که با قرائاتِ خاص و متحجرانه از مذهب شست و شوی مغزی شده اند نیز به آن راحتی در جبهه مخالف و برانداز قرار گیرند.
تفاوتِ دیگر در شرایطِ اقتصادی و اجتماعی مخالفانِ دو کشور است. شورشِ کنونی در ایران عمدتاً به وسیلهی طبقهی متوسط و مرفه سازماندهی میشود و هنوز اعتراضاتِ عمیق به طبقهی فرودستِ جامعه نفوذ نکرده است. این درحالیست که در رومانی بسیاری از مردم به دلیلِ شرایطِ اسفبارِ اقتصادی و ناتوانی از برطرف ساختنِ نیازهای اولیه دست به عصیان زدند. برخورداری حکومتِ اسلامی ایران از نکبتِ نفت باعث میشود که آشکار گشتنِ ضرر و زیانهای سکاندار شدنِ نالایقان به تعویق افتد. هرچند با بیکفایتی دولت و بحرانِ جهانی در حوزهی اقتصاد و فروپاشی عنقریبِ نظامِ اقتصادی با سیاستِ نقدی کردنِ یارانههای یا به عبارتی راه افتادنِ «شورشِ نان»، این تفاوت به شباهت بدل خواهد شد. در آنزمان البته مشخص نیست که مطالباتِ انباشتهی طبقاتِ تهیدستِ جامعه، همچنان در راستای تمایلاتِ مخالفین اولیه (دموکراسیخواهی و پاسداری کرامتِ انسانی) باشد.
موقعیتِ جغرافیایی و حمایت کشورهای همسایه از تغییر نظام نیز از دیگر تفاوتهای بنیادین دو کشور است. در رومانی هیچگاه خلاءِ قدرت آنگونه که در اکثرِ انقلابها رخ میدهد اتفاق نیفتاد. در حالیکه دور از ذهن نیست که با مقاومتِ حکومت و افزایشِ فشارها و مطالباتِ مخالفان و فرو ریختنِ کلیتِ نظام در ایران، مرجع مقتدرِ داخلی که کنترلکنندهی اوضاعِ بحرانی باشد وجود ندارد و امیدی نیز به امدادِ نیروهای بینالمللی بالاخص همسایگانی همچون عراق و پاکستان و افغانستان و ترکمستان نمیتوان داشت.
به عنوانِ جمعبندی موضوع باید گفت که جمعیتِ انبوهِ جوانِ کشور موتورِ محرکهای باانگیزه برای جنبشِ دموکراسیخواهی کنونی است که با از بین رفتنِ رانتِ نفتی و از مشروعیت افتادنِ ایدئولوژی رسمی حکومت علیالخصوص در اقشارِ نظامی، توانِ اعمالِ تغییراتِ بنیادین را خواهد داشت. مهمترین خطراتِ پیشِ روی جنبش به شهادتِ تاریخ امکانِ بروز جنگ داخلی در صورتِ پافشاری بخشهای قابل توجهی نیروی نظامی در پاسداری از حکومت و نیز و فروپاشی اجتماعی به هنگامِ خلاء قدرت، در غیابِ رهبری کاریزماتیک خواهد بود. خطرِ هرج و مرجهای کشورسوز با توجه به انباشتگی مطالباتِ اجتماعی، گستردگی فاصله طبقاتی و انفجارِ عقدههای جنسی کم از خطرِ جنگِ داخلی و راه افتادنِ حمامِ خون نخواهد بود. فعالان و اندیشمندانِ جنبش میبایست اولویتِ خود را به برنامهریزی برای چگونگی کنترلِ آشوبهای اجتماعی در جامعهای از لحاظِ اخلاقی فروپاشیده قرار دهند که در غیابِ حکومتِ مقتدرِ مرکزی گریزناپذیر خواهد بود.
خصلت جداناپذير ديکتاتورها که تصور مي کنند شکست ناپذيرند و زماني به خود مي آيند که واقعيت از آنان پيشي گرفته است بخشي از تاريخ بشري است. سرنوشت صدام حسين در عراق، چائوشسکو در روماني، پينوشه در شيلي، هونه کر در آلمان شرقي، فروپاشي اتحاد جماهير شوري با وجود ديوارهاي آهنين و زرادخانه اتمي اش و ... تنها نمونه هاي کوچکي از پايان غير قابل اجتناب تعدادي از ديکتاتورهاي تاريخ 30 ساله اخير جهان هستند و بي شک آخرين نمونه ها نيز نخواهند بود.
آري شده است، مي شود؛ مي توانيم!
عبرت براي تاريخ:
فيلمي تاريخي از نيکولاي چائوشسکو رئيس جمهور روماني و النا همسرش پس از افتادن به دست مردم و لحظاني پس از اقدام به فرار از روماني با هليکوپتر. محاکمه و سپس تيرباران هر دو در شهر مرزي "تارگو ويسته" به جرم سرکوب جنبش آزادي خواهي مردم روماني:
براي ديدن اين ويدئو بايد در يوتيوب عضو باشيد و Confirm Birth Date را کليک کنيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر